کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : سید علی احمدی     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن     قالب شعر : غزل    

شود به اذن تو دریـا، سـراب هم حتی            شود به نام تو مـوجی، حباب هم حتی

کریم نیست کسی پیش سفره‌ات هرچند            به نـام او بدهـنـد آب و تـاب هم حـتی


نشسته‌ام سر راهت مگر که یک لحظه            تـو را نـگـاه کـنـم با نـقـاب هـم حـتـی

همین که از تو بخواهیم باز شیرین است            اگـر دعـا نـشـود مـسـتجـاب هـم حـتی

تمامِ خلق رهـین شکـوه عـزّت توست            اگر شوی تو به ذلّت خـطاب هم حتی

به بغض تو شده کافر، اگرچه او به رسول            به زور داده شـود انـتـساب هـم حـتـی

فـقط به پای مـزار تو بوده که آمیخت            به اشک غم، نفس اضطراب هم حتی

خدا کند پسری مـادرش زمین نخـورد            خـدا کـند که نـبـیـند به خواب هم حتی

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : محمد قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مربع ترکیب

مــاتـم زده‌ام مــاتــم آقـاسـت بـهـشـتـم            در مـاتـم این شاه چه زیـباست بهـشتم

چون خـانۀ صدیـقـۀ كـبـراست بهـشتم            هرجـا كه بسوزند هـمانجاست بهـشتم


خوب است كه با اشك بشویم دهنم را

كـز عـرش می‌آرنـد دَم "یا حـسنم" را

ای حُـسن خـدا در نظـر حـیـدر كرّار            ای گـوهــر والا گُـهــر حــیـدر كـرّار

ای مـظهـر پـا تا به سـر حـیـدر كرّار            ای روی تو قـرص قـمر حـیدر كرّار

هر چند بدم، رو سیهم، پَـستم و زشتم

مـن بـنـدۀ ســالار جــوانـانِ بـهـشــتـم

گفتند كه غم داری و غـمخوار نداری            مـثـل پـدرت بـی‌كـسـی و یـار نـداری

در خـانۀ خود مَـحـرم اسـرار نـداری            آقـا، تو نـیـازی به كـس و كـار نداری

كافی ست كه آقای ابالفضل و حسینی

یعنی همه جا حضرت بین الحـرمینی

با بال و پر سوخته، پرپر مزن این قدر            با این جگرِ سوخته، پرپر مزن این قدر

ای شعله ورِ سوخته، پرپر مزن این قدر            با یادِ در سوخته، پرپر مزن این قـدر

بالای سرت اینكه چنین زار نشـسته‌ست

چشمی بگشا، حضرت پهلوی شكسته‌ست

این بسترِ افتاده، خودش بستر روضه‌ست            این طشت كنار تو، خودش منبر روضه‌ست

با اینكه حسین بن علی محشر روضه‌ست            گیسوی سپید تو، خودش آخر روضه‌ست

این زهر كه دور جگرت گرم طواف است

همدست همان ضربۀ سنگین غلاف است

دل از تو رمیده ست چِهل سال جلوتر            غم را طلبـیـده ست چِهـل سال جلوتر

قــدّ تو خـمیـده ست چِهـل سال جلوتر            رنگ تو پریـده ست چِهـل سال جلوتر

هرچند كه در ماه صفر سوگ تو برپاست

مرگ تو همان لحظۀ افتادن زهراست

ارباب دو عـالـم خـبرت را كه شنـیده            تـا خـانـۀ تـو در وسـط كـوچـه دویـده

با دیـدن حالَـت، جگـرش تـیر كـشیـده            شمشـیر ابالـفـضلِ علی، جـامه دریـده

دیـدنـد مـلائـك هـمه بی‌طاقـتـی‌اش را

آشــوبِ دل سـوخـتـۀ غــیـرتـی‌اش را

باید كه بمیرم، كه پریـشان شده زینب            با دیـدن حـال تو هـراسـان شده زینب

آن قدر چكیده ست كه باران شده زینب            دلـواپـس فـردای عـزیزان شده زیـنب

ای كاش كه داغـت به دل او نـنـشـیـند

خون جگـرت را به دل طـشت نـبـیـند

از طشت سخن گفتم و یك دفعه فضا رفت            تا شـام بـلا، پـایْ به پـایِ اُسـرا رفـت

قدری كه در آن بزم، سوی طشت طلا رفت            چشم دل من پای سر خـون خـدا رفت

چون دید چنان چوب به لبهاش نشسته

فهـمـیـد كـه دنـدان ثـنـایـاش شـكـسـتـه

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا علیه‌السلام در شهادت امام مجتبی علیه‌السلام

شاعر : مجتبی شکریان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

من حسینم که صفا بخش دو عالم هستم            سالهـا صاحب شبـهـای محـرم هـستـم

من حسیـنم که برایم همه زاری دارند            تا بـیـایـنـد حـرم لحـظه شماری دارند


سالها هست که یک عـالمه زائر دارم            یک جهان منبری و شاعر و ذاکر دارم

دور و نزدیک همه از سر صبحی تا شام            همه با عرض ارادت شده مشغول سلام

عاشقان روز و شب سال به من می‌گریند            خوب و بد باز به هر حال به من می‌گریند

همه هستند عزادار، چهل شب گریان            به من و حال پـریـشانی زینب گـریان

اربعین را همه دیدید چه شد دور و برم            چـقـدر زائـر دلـسـوخـتـه آمد به حـرم

گرچه در هر دو جهان عاشق و مجنون دارم            ولی از غربت یک مرد دلی خون دارم

نام او می بـرم و لرزه می افـتد به تـنم            من جگر سوختۀ غـربت و داغ حسنم

تو که زوّار نـداری به فـدای تو حسن            حـرم انگـار نداری به فـدای تو حسن

دوستان تو کم و دشمن تو بسیار است            آنچه در دور و بر خویش نداری یار است

مثل تو هیچ کسی این همه بی زائر نیست            در همه سال چرا روضۀ تو دائر نیست

روضه هم باشد اگر باز همه بی خبرند            گریه کن هات برادر چقدر مخـتصرند

یاد داری چـقـدر یـار و مطـیعـت بودم            سالـهـا زائـر شـبـهـای بـقـیـعـت بـودم

کاش می شد بدهم بـاز خـدا را قـسمت            تا که زوّار خودم را بـفـرستم حـرمت

چقـدر طعنه به تنهـایی تو هـمـسر زد            دوست زد زخم زبان، دشمن تو خنجر زد

پـشـت خـیـمـه هـمـۀ لـشـگـر تو آمـاده            تا که بـیرون بکـشند از قـدمت سجاده

دوستانت هـمگی عرض ارادت دارند            جنـگ بر پـا نـشده نـیت غارت دارند

باز هم شکـر که در خـیـمه نیامد آتش            یا که بی تاب نشد هیچ کسی وقت عطش

گرچه بر خیمۀ تو پنجه گشودند حسن            زن و فرزند تو در خیمه نبودند حسن

از تو سجـاده و از من بدنم غارت شد            زره و خاتم و خُود، پیرهنم غارت شد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

یاد داری چـقـدر عبد و مطـیعـت بودم            سالـهـا زائـر شـبـهـای بـقـیـعـت بـودم

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل انطباق مطالب با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف سخان ائمّه؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

از تو سجـاده و از من بدنم غارت شد            زنـده بودم به خـدا پـیـرهنم غارت شد

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : مهدی مقیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

یک لحظه مرا دور ز ماتم نگذارید            در سینۀ من غیر غمش غـم نگذارید

ما زخمیِ عشقـیم به روی جگـر ما            یک مرحمتی کرده و مرهم نگذارید


با لطف حسن بوده، حسینی شده عالم            این را به همه گفته و مبهم نگذارید

گر مرده شود زنده ز لطف گل زهراست            آن را به حساب گـل مریم نگـذارید

دو ماه، عـزادار حسینید و ابالفـضل            این یک شبه را بهر حسن کم نگذارید

در وصف رخش شعر بگویید و حسن را            بی محتشم و دعبل و میـثم نگـذارید

مقـتـل بنـویـسید برایش، محـنـش را            بی سیـد طـاووس و مـقـرّم نگـذراید

بی گـنـبد و پرچم شده او پیـشنهادی            دارم به حساب دل سنـگـم نگـذارید

با نـیّـت هـمـدردیِ او روز عزایش            در هر حرمی تا، شده پرچم نگذارید

: امتیاز

شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : مجتبی شکریان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : دوبیتی

تـنـش را با دم تـکـبـیر بُـردنـد           کنارش دست بر شمشیر بردند

ملائک پـیـکـر پـاک حـسن را           به سوی فـاطـمـه با تیـر بردند


*****************

تمام تیـرها بر پـیکـرش خورد           یکی از تیرها بر حنجرش خورد

یکی بر سیـنه و بـازو و پهـلـو           تمامش را به عشق مادرش خورد

*****************

کـشـیـدنـد از تن او تـیـرهـا را           کسی پـوشید روی مجـتـبی را

شنـیدم هـاتـفی از آسمان گـفت           گـرفـته سهم خود از کربلا را

*****************

بــرای تـو دلــم دارد بــهـانــه           گـرفت از آه مـن آتـش زبـانـه

به زیر لب حسین اینگونه می‌گفت           الـهـی دفـن می‌گـشتـی شـبـانـه

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

هرکس که بر کـریـم پنـاهـنده می‌شود            دل مـُرده هـم اگر برسد زنـده می‌شود

آنقـدر می‌دهـنـد که شـرمـنـده می‌شـود            آیا به روز حـشر سـرافکـنـده می‌شود


واللهِ اعــتــقـاد مـن ایـن اسـت تـا ابــد

زیـن خـانـه نـا امـیـد گـدایـی نمی‌رود

وقتی به گریه طینت من رنگ و بو گرفت            این چـهـرۀ سیـاه کمی شستـشو گرفت

کم کم تـمام زنـدگـی‌ام بـوی او گرفت            اینگـونه بود بی‌سـر و پا آبـرو گرفت

از آن بـه بـعـد خـانـۀ دلــدار شـد دلـم

تا آمـدم به خـویـش گـرفـتـار شـد دلـم

امشب حسن حسن نکنم شب نمی‌شود            بـی یـا حـسن تـجـلّـی یـا رب نمی‌شود

زلـفـی که باد خـورده مرتب نمی‌شود            هر کس به هم نریخت مقرب نمی‌شود

آتـش زده هـوای وصالت به جـان من

یـا ایـهـا الـکـریـم و یـا ایـهـا الحـسـن

ما را خـدا کنارِ کـریـمان بزرگ کرد            ریزه خـورِ دیارِ کـریمان بزرگ کرد

آنقـدر در جـوارِ کـریمان بزرگ کرد            انگـار از تـبـارِ کـریمان بـزرگ کرد

عمری به دستگیری‌ات اقرار کرده‌ایم

مـا اعـتـمـاد بــر کــرم یــار کـرده‌ایـم

عمری سبو ز جـام کرم می‌زنم حسن            نقش تو را به چـشم ترم می‌زنم حسن

سربـند سبـز رویِ سرم می‌زنم حـسن            با نـام تو به سیـنه حـرم می‌زنم حسن

باید مـدینه محـشر کـبـری به پـا کـنیم

بـالای قـبـر تـو حـرمی را بـنـا کـنـیـم

از راه دور دسـت تــمــنّـا گـرفـتـه‌ایـم            عمریست در حـریم تو مأوا گـرفته‌ایم

دستان خـویش سوی تو بـالا گرفته‌ایم            هر چه گـرفـتـه‌ایم ز زهـرا گـرفـته‌ایم

بـیهـوده نیست آبـروی رفـته می‌خَـرَند

فـرزنـدها ز مـادرشـان ارث می‌بـرند

چـشـمـان من به سـوی درِ بستۀ بـقـیع            بُغـضی ست در گـلـویِ درِ بـستۀ بقیع

سـر مـی‌نَهـیــم رویِ درِ بـستـۀ بـقـیـع            گـریـه شـده وضـویِ درِ بـستـۀ بـقـیـع

ای کاش پرچمی سرِ این قبر می‌زدیم

با گریه پرچـمی سرِ این قـبر می‌زدیم

قربان آن جگر که چهل سال پاره بود            زخمی از آن شکستگی گـوشواره بود

در کوچه‌ها فقط پیِ یک راهِ چاره بود            با مـاه رفـته بود و عـصایِ ستاره بود

چون کوچه تنگ بود کسی در برابرش

بگذاشت، پا به چادر و رد شد ز مادرش

در کوچه مادرت به عصا احتیاج داشت            چـشمش ندید، راهـنـما احـتـیاج داشت

پهلو شکسته ضربه کجا احتیاج داشت            سیلی که خورد، ضربۀ پا احتیاج داشت؟

لعنت بر آنکه با لگدش بارِ او شکست

بادستِ بسته شخصیت یار او شکست

از آن به بعـد خـنـده به لبها حـرام شد            تو هفت ساله بودی و عمرت تمام شد

در شهـر، آلِ فـاطـمه بـی احـتـرام شد            توهـینِ بر عـلی همه جا لـفظِ عـام شد

دیدی کسی که حرمت صدیقه را شکست

بر منبر پیـمـبـر و جـایِ عـلی نشست

آهسته تـر قـدم بزن ای مـردِ کـوچه‌ها            بشکن سکوتِ بی‌کسی و سردِ کوچه‌ها

مـویت سپـیـد کرده دگـر دردِ کوچه‌ها            یـادت نـرفـته خـنـدۀ نـامـردِ کـوچـه‌ها

دیـدی ز مـالـیـات مغـیـره مـعـاف شد

اینهـا سپـاسِ شـدّت ضـربِ قـلاف شد

لعنت به هر کسی که تو را بد صدا زده            زخـمِ زبـان بـه سـیـنـۀ درد آشـنـا زده

صبـر تو طـعـنـه بر هـمـۀ انـبـیـا زده            صلـحِ تـو ریـشـۀ هـمـۀ فـتـنـه را زده

آری چـکـیـدۀ عـلی و مصطـفی توئی

بنـیـانـگـذار نـهـضتِ کـربـبـلا تـوئـی

با زهرِ همسرت جگرت ریخته به هم            زهرا کجاست؟ مویِ سرت ریخته به هم

تصویـرهایِ چـشم ترت ریخـته به هم            خانه دوباره در نظـرت ریخـته به هم

بیرون بریز خون جگرهای خود حسن

کمتر به پیش خواهرِ خود دست و پا بزن

خونین دهن ز کـربـبلا حرف می‌زنی            از ماجـرایِ رأس جـدا حرف می‌زنی

از نیزه‌هایِ بی‌سر و پا حرف می‌زنی            از لشگـری بدون حـیـا حرف می‌زنی

گرچه بناتِ فاطمه در تاب و در تب اند

شکـر خـدا مـحـارمِ تـو دورِ زیـنب اند

دستِ حرام زاده به معـجـر نمی‌خورد            ضربِ لگد به پهلویِ دختر نمی‌خورد

آتش زبانه اش به مویِ سر نمی‌خورد            با نـاسـزا به زیـنب تو، بـر نمی‌خورد

خون جگر اگر چه به لبهایِ تو نشست

آهسته جان بده که ابالفضل زنده است

در کـربـلا سپـاهِ حـرامـی چه می‌کنند            با چشمِ خیره خواهرِ تو دوره می‌کنند

پـوشـیـۀ زنـان حــرم پــاره مـی‌کـنـنـد            زنهـا و دخـتـران هـمه آواره می‌کـنند

زینب پس از حـسین گـرفـتار می‌شود

آواره بـیـن کـوچـه و بـازار مـی‌شـود

: امتیاز
نقد و بررسی

همانگونه که علما؛ مراجع و مقام معظم رهبری نیز گفته اند اینگونه تعابیر مدح ائمه محسوب نمی شود و شأنی برای امام نیست؛ لذا هم شعرای گرامی باید از سرودن چنین مضامیمی اجتناب کنند و هم مداحان گرانقدر از خواند آنها در مجالس

زلفت رها کنی هـمه بی ­خانه می‌شویم            ابـرو نشان دهی همه دیـوانه می‌شویم

ما خاک بوس گوشۀ میخـانه می‌شویم            گِـرد تو پرکـشیده و پـروانه می‌شـویم

در آسـمـان چـشـم سیـاهـت هـوایـی‌ام

شـکـر خـدا ز روز ازل مـجـتـبـایی‌ام

شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : سید مسیح شاه چراغی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بـالا بیـار زهر عدو را میـان طـشت            آری بـده تـمـام غـمت را نشان طشت

تازه بهار غـربت تو رونـما شده است            گل کرد باغ خاطره‌ات در خزان طشت


از بس که پاره پاره دلت پیش چشم او است            طاقت نمانده است گمانم به جان طشت

تعداد زخم های دل تو ترک زده است            در هم شکسته پای غم تو توان طشت

مرغان خون جگر همه ققنوس می‌شوند            در آتشی که شعله زد از آشیان طشت

هر چه سکوت کرده لبت سالها بس است            وقتش رسیده گفته شود از دهان طشت

از کـوچـه فـاش می‌شود ابعـاد تازه‌ای            پُر کرده است گوش فلک را، فغان طشت

دارد به گوش می‌رسد ایـنجا کـنار تو            بانو نرو به خاطر زینب؛ بمانِ، طشت

"لا یومِ..." تو شروع غریبی دیگری است            افتاد پرده از غـزلـم، شد عـیان طشت

آن مجلسی که لرزه به قلب غزل گذاشت            در پیش چشم فاجعه خون شد، جهان طشت

خورشید را گرفته به آغوش غرقه خون            دارد غروب می‌چکد از آسمان طشت

آن خیزران مست پر از کینه می‌خورد            هم بر لبان عشق وَ هم بر لبان طشت

تازه شروع قصه از اینجا است، دخترش!            پـایـان نـدارد آه چـرا داستـان طـشت؟

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

بـالا بیـار حـادثـه را در میـان طـشت            آری بـده تـمـام غـمت را نشان طشت

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : رحمان نوازنی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن قالب شعر : مسدس ترکیب

داستان عـشق او عـمر یک ازل دارد            با دو چشم او تنها عشق راه حل دارد

بین شعر عاشورا بیست و سه غزل دارد            ده بهار و سیزده تا کندوی عسل دارد


تیغ قـاسمش گویا ارثی از جـمل دارد            با وجود او عـباس پهـلوان و یل دارد

کـاروان عـاشورا بی حسن نشد عازم

جـلوه حسیـن اکـبر، جلـوه حسن قاسم

دست آسمان چـیـده دست سورۀ کـوثر            میـوه‌های رویایی از درخت پیـغـمـبر

پس تو عزّت عرشی از بهشت هم برتر            تـو بهـشت بـابـایـی زیـر سـایـۀ مـادر

گـاه جـنّت الـزهـرا گاه جـنّت الحـیـدر            پس تو را نمی‌خوانیم یک غریب بی لشگر

تو که لشگری برتر از فرشته‌ها داری

هر که دیده ات گفته هـیبت خـدا داری

صحبت از غریبیِّ، مرد خون جگرها شد            باز روضۀ مردی که غریب و تنها شد

باز روضه آقا روضـه‌های زهـرا شد            مادری به پشت در جان فدای مولا شد

ناگهان جـسارت ها کینه‌ها هـویـدا شد            مادری زمین خورد و قامت پسر تا شد

بین کوچه این کودک گرد و خاک بر پا کرد

زیر دست و پا افتاد جان فدای زهرا کرد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد وزن شعر در مصرع دوم تغییر داده شد؛ ضمناً همانگونه که گفته شد موضوع همراهی امام حسن در فاجعه جسارت عمر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ یک از منابع معتبر ما نیامده است؛ در این خصوص دو روایت وجود دارد اولین روایت که تمامی منابع دسته اول تاریخی آن را مطرح کرده‌اند جسارت عمر در جلوگیری از اعطای قبالۀ فدک در همان مجلس و نزد ابوبکر است و دومین روایت که شیخ مفید در کتاب الأختصاص آن را مطرح میکند جسارت عمر در کوچه و در هنگام بازگشت حضرت به خانه است که در این روایت هم هیچ اشاره‌ای به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

باز روضه آقا روضـه‌های زهـرا شد            باز بین یک کوچه مادری رو به اعدا شد

زبانحال امام مجتبی علیه‌السلام در هنگام شهادت

شاعر : مهدی مقیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

نیـمۀ شب زهـر بر داغ دلـم کـاری شده           غربتم در خانه‌ام عمریست تکراری شده

خون دلهایی که خوردم از لبم جاری شده           خواهـرم زینب کجایی موقـع یـاری شده


من که عمری مهربانی کرده‌ام با اهل شهر

قسمتم آخر ز دست همسرم گردید زهـر

من که عمری گریه کردم از فراق یارها           گـریه کردم با نظر بر تـیغ ها، مسـمارها

گـریه کردم با نگـاهی بر در و دیـوارها           با عبور از کوچه های شهر مُـردم بارها

از در و دیـوارهای شهـر دیگـر خـسته‌ام

روضه خوان حیدر و آن دستهای بسته‌ام

نیست مثل من کسی از راز مادر با خبر           شکر حق گویا نشد از کوچه حیدر با خبر

گرچه بابا بود از جـریـان آن در با خبر           نه پدر، زآن، با خبر شد نه برادر با خبر

یاس پیغمبر چو پرپر بر زمین افتاده بود

گوشواره گم شد و مادر زمین افتاده بود

رفتن از ماندن به یادِ داغِ مادر بهتر است           وقت جان دادن سرم بر پای خواهر بهتر است

گر تو باشی زینبم حال برادر بهتر است           دیدن خون جگر در تشت از سر بهتر است

خواهرم زینب پس از این هستیِ من هستِ تو

قـاسم و عبـدالـلهم را می‌سپارم دست تو

می‌زنندت با عصا و سنگ، تک تک یا حسین           روز تو بدتر ز روزم هست بی شک یاحسین

پیکـرت مثل زره گردد مشبّک یا حسین           غم مخور بر من که لا یومَ کَیومک، یا حسین

کُشته در اوج عطش بی یار و سقّا می‌شوی

وای از آن روزی که در گودال تنها می‌شوی

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن تغییر داده شد؛ موضوع همراهی امام حسن در فاجعه جسارت عمر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ یک از منابع معتبر ما نیامده است؛ در این خصوص دو روایت وجود دارد اولین روایت که تمامی منابع دسته اول تاریخی آن را مطرح کرده‌اند جسارت عمر در جلوگیری از اعطای قبالۀ فدک در همان مجلس و نزد ابوبکر است و دومین روایت که شیخ مفید در کتاب الأختصاص آن را مطرح میکند جسارت عمر در کوچه و در هنگام بازگشت حضرت به خانه است که در این روایت هم هیچ اشاره‌ای به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

نیست مثل من کسی از راز مادر با خبر           گفت نگذارم شود از کوچه حیدر با خبر

من فقط دیدم که پرپر بر زمین افتاده بود           گوشواره گم شد و مادر زمین افتاده بود

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی تغییر داده شد؛ برخلاف آنچه گفته میشود زمین کربلا بین دجله و فرات نیست بلکه  دجله و فرات هر دو در شرق کربلا و فرسنگها با زمین کربلا فاصله دارند؛ تنها نهر فرعی علقمه که از فرات جدا شده به زمین کربلا می آید؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت پاسخ به شبهات همین سایت مراجعه فرمائید

کُشته در اوج عطش بین دو دریا می‌شوی           وای از آن روزی که در گودال تنها می‌شوی

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : محمد حسین رحیمیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

عـمری در آشیـان غـریب مدینـه‌ایم           مـا از فـدائـیـان غـریب مـدیـنـه‌ایـم

ما را صدا زنید نمک گـیر مجـتبی           مـدیـون لـقـمه نان غـریب مدیـنه‌ایم


هستیم اگر گـدای حسین، زیر منّـته           الطـاف بـی کـران غریب مدیـنـه‌ایم

این افـتخـار ماست فـقـط زیـر سایۀ           دسـتـان مـهـربـان غـریب مدیـنه‌ایم

سالی یکـی دو روز کـفایت نمی‌کند           هر روز میهـمـان غریب مـدینـه‌ایم

ذکر حـسن به ما پر پـرواز می‌دهد           مـرغـان آسـمـان غـریب مـدیـنـه‌ایم

زهرا، علی، حسین دعاگویمان شوند           وقتی که روضه خوان غریب مدینه‌ایم

خانه خراب غصۀ این قبر خاکی و           بی شمع و سایبان غـریب مدیـنه‌ایم

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : محمد حسن رستگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

در کـوچه پـای آمدنـش تـیـر می‌کـشد            از سمت گـوش تا دهـنش تیر می‌کشد

این طفل هر زمان که به در میکند نگاه            بی وقـفـه چـارچوب تنش تیر می‌کشد


مـادر چـقـدر دلنگـران سکوت اوست            فـهـمـیـده سیـنـۀ حـسنـش تـیر می‌کشد

نام حسن ردیف غزلهای غربت است            حتی ردیـف تَن تَ تَـنـَش تیر می‌کشد

این بار زهـر کـینه بر او کارگـر شده            هی لخته لخته هی دهـنش تیر می‌کشد

زینب نـشستـه پـارۀ تن را نظـاره گـر            با هر نفـس نفـس، بـدنش تیر می‌کشد

از بس که گریه کرده در این ماتم عظیم            چـشمان خیس سینه زنش تیر می‌کشد

شـاید که یـاد کـربـبلا می‌کـنـد حـسین            وقـتی که دارد از کـفـنش تیر می‌کشد

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : اسماعیل شبرنگ نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

پر کشیدم در هـوای با صفای مجـتبی            که رها می‌گردم امشب در هوای مجتبی

جای معنای کرم نام حسن باید نوشت            حـاتـم طایی گـدای دست های مجـتـبی


پـا به پـای فـاطمـیـه باید ای اهـل بکاء            بیشتـر گریه کـنم پـای عـزای مجـتبی

در قیامت مستحق لطف زهرا و علیست            عاشقی که دل سپرده بر ولای مجتبی

از دلم دل می‌برد در گوشۀ "باب الجواد"            فکر "باب القاسم"صحن و سرای مجتبی

خاطرات کوچه‌ای باریک؛ داغ فاطمه            مانده روی خاک کوچه ردّپای مجتبی

زهر مثل خنجری از حنجرش خون می‌مکید            گوشۀ حجره به پا شد کربلای مجتبی

یا کـریـمم بر فـراز قـبـر آقـایی کـریم            التـماس دست های خـالی مـایی کـریم

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

دنیـا چه با عـزیـز دل بـوتـراب کرد؟            ابری رسید و خون به دل آفـتاب کرد

سنی نـداشت یکـشبه مـویش سفـید شد            رویش حنا کشید غمش را خضاب کرد


از کـوچـه‌های تـنگ دگر رد نمی‌شود            این کوچه‌ها چقدر حسن را عذاب کرد!

دستی که خورد بر روی مادر به کوچه‌ها            آن دست گـنبد حسنش را خـراب کرد

چون روزه بود تشنگی‌اش اوج میگرفت            وقـت اذان رسـیـد تـقـاضـای آب کـرد

فـهمـیـد آب نیـست ولی باز سر کـشید            این زهر لعنتی جگرش را کباب کرد

سوزاند زهر از نوک پا تا سرش ولی            چون راحـتش نمود ز دنیا ثـواب کرد

از دوست زخم خورد و ز بیگانه‌ها جدا            دنـیـا چه با عـزیـز دل بـوتـراب کـرد

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

از بـارِ داغـش پشتِ پـیغـمبر شکـسته            تنهـاتـرین سـردار بی‌لـشگـر شکـسته

سجـاده‌اش بر غـربتِ او گـریـه کرده            پـایِ غـریـبـی‌اش دلِ منـبـر شـکـستـه


بخشید آنکَس را که زد خنجر به ساقَش            او دستگـیـری می‌کـنـد از هر شکـسته

تـا زهـر را نـوشـیـد فـرمـود:آه مـادر            راحت شد این آئـینـۀ یکـسر شکـستـه

بُغضِ چهل سالِ مرا این زهر بشکست            امـا دلـم را نـاکـسـی دیگـر شکـسـتـه

یک کـوچۀ باریك و دو دیـوارِ سنگی            یک راه بُن بست و دو برگ و بر شکسته

در زیر پـاها گـوشـواره خـوردتر شد            خـنـدیـد وقـتی دید نیـلـوفـر شـکـسـتـه

خون لخته از تیزیِ سنگی بر زمین ریخت            فهـمیـدم از دیـوارِ کوچه، سر شکـسته

لایـوم کَ یومَک حـسیـنم گریه کم کن            تنها نه من، از گریه‌ات خواهر شکسته

می‌بیـنـمت با مـادرم بر شیـبِ گـودال            در لا به لایِ نیـزه و خـنجـر شکـسته

ای کـاش می‌شد تا نـبـیـنم ساربـان هم            انـگـشت را دنـبـال انگـشتـر شکـستـه

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما  پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و انتقال بهتر معنای شعر، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

بخشید آنکَس را که زد نیزه به ساقَش            او دستگـیـری می‌کـنـد از هر شکـسته

در فرهنگ لغت کلمۀ غرور دارای معنایی است که همگی دارای بار منفی هستند و شأن امام بالاتر از اینگونه صفات پست است لذا بیت زیر تغییر داده شد

بُغضِ چهل سالِ مرا این زهر بشکست            اما غـرورم را کـسی دیگـر شکـستـه

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن مطالب حذف شد؛ موضوع همراهی امام حسن در فاجعه جسارت عمر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ یک از منابع معتبر ما نیامده است؛ در این خصوص دو روایت وجود دارد اولین روایت که تمامی منابع دسته اول تاریخی آن را مطرح کرده‌اند جسارت عمر در جلوگیری از اعطای قبالۀ فدک در همان مجلس و نزد ابوبکر است و دومین روایت که شیخ مفید در کتاب الأختصاص آن را مطرح میکند جسارت عمر در کوچه و در هنگام بازگشت حضرت به خانه است که در این روایت هم هیچ اشاره‌ای به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

فـهـمیـد فـرزند بـزرگـم، نـاسـزا گـفت            می‌خواست من باشم ولیکن سر شکسته

گفتم که با رویم بگـیرم ضربـه‌اش را            رفـتـم نـبـیـنم حـرمتِ مـادر شـکـستـه

اول مـرا زد بعـد از آن هـم مادرم را            من می‌زدم بال و پَـر و او پر شکسته

از رویِ چادر پایِ خود را برنمیداشت            پایی که قبل از این جسارت،در شکسته

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

ای كه داغ تو شراره به دل خواهر زد            مرغ دل در قـفـس سینـۀ من پرپر زد

چه كسی آتش كین زد به دل سوخته‌ات            كه غمت شعلۀ غم بر جگر خواهر زد


آسمان كاش به روی سرش آوار شود            آن كه از پشت سر تو به دلت خنجر زد

آن كه آتش به حرمخانۀ عصمت زده بود            طعنـه و زخم زبان بر دل تـو آخر زد

چشمم افتـاد چو بر باغ پُـر از لالـۀ تو            پـاره هـای دل تـو، بـر جگـرم آذر زد

از حـریم نبـوی تـا كه جـدا شـد بـدنت            دشمـن آتش ز غمت بر تن پیغمبـر زد

تیـر زد بـر بـدنت دشمـن دیـرینـۀ مـا            باهمان دست كه سیلی به رُخ مادر زد

خون دل ریخت حسینم كه گه دفن تو دید            تیر بگذشته ز تابوت و ز پیكر سر زد

دفتر شعـروفائی ست پُر از خون دلش            بس كه فریاد به سوگت ز دل مضطر زد

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : وحید دکامین نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

وقـتی بـنـای خلقت دل را گـذاشتـند            آن را به عشق روی تو شیدا گذاشتند

هر دل که مایل قَدِ سرو تو دلبر است            بهـرش کـنار، جنّت اعلیٰ گـذاشتـند


بعد از دو ماه گـریۀ ما بهـر کـربـلا            اذنی بـرای گـریـه به آقـا گـذاشتـنـد

تا گریه کن به داغ عزای حسن شدم            این آبـرو ذخـیـرۀ عـقـبیٰ گـذاشتـنـد

هرکس که پای غربت تو سینه میزند            در طالعـش سعادت فـردا گـذاشتـند

"با صد امید حامی مادر شدی ولی"            داغ غمی ز کوچه به دلها گذاشتـنـد

دستی پـلـیـد آمد و رویی کـبـود شد            آنجا بنای خونجـگـری را گـذاشتـند

آن کوچه بود قاتل تو، آن غـم عظیم            روزی که داغ بر دل زهرا گذاشتند

خواندی تو روضه در دم آخر ز کربلا            روزی شبیه روز دهم نیست ای خدا

: امتیاز
نقد و بررسی

کلمۀ غرور در فرهنگ لغت دارای بار معنایی منفی است و به هیچ وجه شایستۀ ائمه نیست لذا بیت زیر تغییر داده شد؛ ضمناً موضوع همراهی امام حسن در فاجعه جسارت عمر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ یک از منابع معتبر ما نیامده است؛ در این خصوص دو روایت وجود دارد اولین روایت که تمامی منابع دسته اول تاریخی آن را مطرح کرده‌اند جسارت عمر در جلوگیری از اعطای قبالۀ فدک در همان مجلس و نزد ابوبکر است و دومین روایت که شیخ مفید در کتاب الأختصاص آن را مطرح میکند جسارت عمر در کوچه و در هنگام بازگشت حضرت به خانه است که در این روایت هم هیچ اشاره‌ای به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آن کوچه بود قاتل تو، آن غـم عظیم            روزی که بر غرور شما پا گذاشتند

شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : علیرضا شریف نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

شبهاي بي ستاره ترينت سحـر نداشت             غم نوحه هاي سينۀ تنگت اثر نداشت

يوسف ترين غريــبِ خــدا مـاهِ آسمان             ازحالِ توسراغ به جزچشمِ تـرنداشت


اي حضرتِ صبورترين اي امام صلح             ايوبِ صبر طاقتِ صبر اينقدر نداشت

شهرِ مدينه بعــدِ علــي خـود گواه بود             هرگز زمانه اي ز تومظلوم ترنداشت

رد مي شدنــد از رويِ خاكــسترِ دلت             اصلاً كسي از آتشِ قلبت خبر نداشت

گفتند واجب است حسن سرزنش شود             از اجرِ اين فريضه مدينه حذرنداشت

بازم غـريبــه ها بــه خدا دوستي نبود             دركوچه هاي طعنه تو را نيشترنداشت

بر منبرِ رســولِ خــدا صـبِّ مرتضي             بر لب خطيب تكه كلامي دگر نداشت

يك عمـر خـاطراتِ دلت را ورق زدم             جزاشك وآه وغصه وخونِ جگرنداشت

از خاطراتِ آتــش و از مـيخِ در بگير             تاگوشواره اي كه دگرگوش برنداشت

از سينه اي كـه آينۀ سنگ خورده بود             تاگيسوئي كـه رنگِ حنايش اثرنداشت

ازچادري كه وصله دگرچاره اش نبود             ازكوچه اي كه راهِ گريزي دگرنداشت

يك شب دوشب نه بلـكه چهل سالِ آزگار             كابوسِ كوچه ازسرِتودست برنداشت

صد پاره كرده اي جگرت راكريمِ دل             وقتي كه دردجائي  ازاين خوبترنداشت

: امتیاز

شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

یاسی به رنگ سبز زگلخـانه می رود             یا رب خدایِ درد ز کـاشـانه می رود

اینــجا هــزار تــیر بـه تشییع اش آمده             تا کس نگوید از چه غریبانه می رود


خون میچکید از کفنش بعد تیـر خصم             گویی دوبـاره فاطمه بر شانه می رود

فــریاد خـواهری پی تــابوت می رسد             مــادر نـدارد این که غریبانه می رود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی و معنایی و تحریفی بودن مطلب حذف شد

پیچیده بین چادرِ خاکیِّ مادرش           بر دست ها، غریبه ای از خانه می رود

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن و یا تحریفی بودن مطالب و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف سخان ائمّه؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

خون میچکد به دوش اباالفضل از کفن             گویی دوباره فاطمه بر شانه می رود

شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

مرد غریب شهر، کبود است پیکرت            آهسته تر شده ست نفـس های آخرت

آقــای مــن در آن وطــن مــادریِّ تـو           یک مرد هم نبود شود یارو یاورت؟


ای وای من کــه خــانه شده قتلگاه تو           سوزم از این که قاتل تو بوده همسرت

چون تکه پـارۀ جگـرت را به طـشت دید           آهـی کشید ازدل ومی گفت خواهرت:

ای بعــد مــادر و پـــدرم سر پناه من            آورده زهرکینه ی دشمن چه برسرت

روزی که پیش چشم توآیینه ی رسول            افــتــاد روی خــاک مـدیـنه بـرابرت

خون میچکد زگوشۀ لب های تو ولی             تصـویر کـربلاست درآن دیــدۀ ترت

معــلوم شـد فراق تو داغی عظیم بود            بــاسـوگــنامه ای که سروده برادرت

حــالا تویی و آن کـرم بی نهایـت ات           حالا منــم گدای قــدیـمــی ایــن درت

یک لقمه نان دهی ندهی شکر می کنیم           مـا را نــوشــته انــد بــمانیم نـوکرت

یک روز اگر که گنبد زردت بنا شود           میخواهم از خدا که شوم من کبوترت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی تغییر داده شد زیرا امام جواد هم در خانۀ خویش به دست همسرش شهید شد

تنــها تــویی کــه خــانه شده قتلگاه تو             تنـها تـویی که قاتل تو بوده همسرت

موضوع همراهی امام حسن در فاجعه جسارت عمر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ یک از منابع معتبر ما نیامده است؛ در این خصوص دو روایت وجود دارد اولین روایت که تمامی منابع دسته اول تاریخی آن را مطرح کرده‌اند جسارت عمر در جلوگیری از اعطای قبالۀ فدک در همان مجلس و نزد ابوبکر است و دومین روایت که شیخ مفید در کتاب الأختصاص آن را مطرح میکند جسارت عمر در کوچه و در هنگام بازگشت حضرت به خانه است که در این روایت هم هیچ اشاره‌ای به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

گفتی:زمان مرگ تودربین کوچه بود           روزی که بود دست تودردست مادرت

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : علیرضا لک نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : ترکیب بند

خوابــــید جــمل تـا تب طوفان تو آمد             تا رخشش شمشیر ســر افـشان تو آمد

خیبرشکنی دررگ ودرخون شماهاست             بــی باکــی حـیدر همه در جان تو آمد


آن قدربه زیرضرباتت سروتن ریخت             تــا فــتنهٔ خون دســت به دامان تو آمد

شــمشیــر بــزن تـا که بدانند ابالفضل             از جــذر و مــد آتــش میــدان تــو آمد

ما لب به لب از کفرکویری شده بودیم             تا این که نظر کــردی و باران تو آمد

معــنای مــسلمان شــدنم طرز نگاهت             توحــید من از کــوثر چــشمان تـو آمد

بر پای کریــم چه کــسی سر بگذاریم

ما غیــر نگــاه تــو پناهــی که نداریم

آباد شــد آن جــا که شــما پــا بگذاری             صــد پنجــرهٔ رو به خدا جا بگــذاری

درشهـر ری چشم من از نسل کریمت             یک ســید عالــی نســبی را بــگذاری

تا مملــکت از آبــرویــش امـــن بـماند             در ســاحلــش آرامــش دریـا بگذاری

در کام پسر بچه خـود جـام عـــسل را             تـــا روز دهـــم روز مــبادا بگــذاری

لا یوم کیومـک همـه ی درد تــو بوده             تــو ســر بــه حـسینیه غم هـا بگذاری

انــگار تــویی در دل گــودال که بازو             در تاب و تب تـیغ درآن جـا بگذاری

محبوب ترین داغ نصیب توحسین است

غم نامه ی چشمان غریب توحسین است

: امتیاز

شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

روی لـعل لب تو لـختِ جگـر می بـیـنم           دور چـشـمـان کـبـود تـو اثـر می بـیـنم

زخـم ها روی جـگـر داشتی و دَم نَزَدی           حـاصل خـون دلـت را چـقـدر می بینم


قتل صبری که تو را کُشت غـمِ زهرا بود           جگـرت را ز همه سـوختـه تـر می بینم

چه شـده یوسف ما حـال دگرگـون دارد           این چه حالی است تو را زیرو زبرمی بینم

چهره ات سبز شد و حال تو شد حال وداع           رنگ رخسار تو را زنگ خطرمی بینم

این چه زهری است که غمهای چهل ساله رسید           طشت را در بر تو دشت جگر می بینم

گـوئـیا محـتـضـرم مـخـتصری می ماند           داغـت انگـار به هـنگـام سحر می بینم

بـه حسـینم برسانید حسـن رفـتـنی است           مـقـتـلت را حـسنـم کوچه و در می بینم

نـه فـقـط یـار نــداری که کـند دفـع بـلا           همسرت را به حرم خصم دگر می بینم

کُـشـتـنـت تــوطـئـۀ آکــلـة الاکـباد است           این چه ظلمی ست که  بر قرص قمر  می بینم

ترسم این قوم دَغا دست به شمشیر بَرند           روز تشیـیع تـو را روز شَـرَر می بینم

پیـش چـشـمان هــمه آل بنی هـاشـمـیان           سخـت عـبـاس تو را دیـدۀ تـر می بینم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

بـه حسینم برسانید حســن رفـتـنی است          حــرم فـاطمه را خــاک به سـر می بینم